خبر جدید (مدیر وبلاک.djmohammad)


محفل خاطرات عشقی و شکست عشقی

░▒▓ اسیر ایمان و وفای عشق ▓▒░

سلام به همه عزیزان و دوستاران این مجموعه وبلاک .

 

توجه                                                                        توجه

دوستان عزیزی که تمایل به خاطره گفتن دارن لطفاً در بخش نظرات ثبت نکنن در بخش پیام های خصوصی ثبت کنن به این دلیل دوستانی هستن که سوء برداشت منفی نسبت به  مطالب دریافتی از شما می کنند ممنون میشم .

ببخشید و معذرت می خوام از دوستانی که خیلی علاقه داشتن که در خصوص مدیریت وبلاک مدتی در کنار جمع فهیم دوستانم  نبودم و پیام های بهم رسیده که دوستان عزیزی دیگری در مورد این وبلاک سوء استفاده های شخصی و هوس رانی  خود را در این وبلاک در میان می گذارن خواستم بگم به آن گروهی که جهت شماره دادن .دنبال سکس واز این قبیل موضوعاتی که دوستان عزیزی که دراین مکان مجازی و اعضای اصلی وبلاک دچار ناراحتی شده اند من از طرف همه دوستان معذرت می خوام

"خبر خوب برای اعضای وبلاک"

سیستم پیام چتر این وبلاک فعال می باشد و از این به بعد اعضا می تواننن به صورت خصوصی باهم در ارتباط باشن (با رعایت نکات امنیتی وبلاک) و بنده از این به بعد همیشه هستم و کسانی که خواستار هم فکری و صحبت دارن در قسمت پیام خصوصی وبلاک در میان بگذارن .حتما جواب داده می شود.


سلام ودرود خداوند بی همتا

عزیزان کاربر وبلاگ توجه داشته باشید که به زودی خاطرات عشقی شما دوستان عزیز به صورت رمان عشقی تهیه شده ودر وبلاگ گذاشته می شود فقط برای آسان کردن این موضوع برای کسانی که تازه می خواهند عضو جدید ویا در حالی که خاطرات خود را نوشته به نکات ذیل توجه کنید.

1- مطلب نوشته شده رادر قسمت نظرات خصوصی وبلاگ ثبت یا تایپ نمایید.

2- با نام کامل (اگر مایل بودید فامیلی)

3- به هیچ عنوان در محیط مجازی اینترنت و وبلاگ حرف توهین آمیز و شماره تلفن خود را نداده.

ممنون مدیر وبلاگ

 



سایت همسریابی شیدایی

نظرات شما عزیزان:

PARHAM
ساعت21:14---12 اسفند 1394
سلام دوستان منم میخوام داستان عشقمو تعریف کنم:
من اسمم پرهام و متولد67 هستم. تو تهران به دنیا اومدمو اونجا زندگی میکردیم ولی الآن 5سال هست که اومدیم ارومیه. اصلیتمم ترکیه ای هستم. فوق العاده شوخ و به وقتش(به قول همه) خدای احساس. تو 1خانواده با فرهنگ به دنیا اومدم و بابامم استاد موسیقیه.اینارو گفتم 1خورده باهام آشنا بشین. داستان من از وقتی شروع شد که تازه اومدیم ارومیه. تو اینجا با 1دختری آشنا شدم که اسرار داشت با هم دوس شیم و میگفت دوسم داره. منم که تنها بودم قبول کردم و تنها شرطمم این بود که فقط بهم دروغ نگه چون از دروغ متنفرم اونم قول داد. چند روز از دوستیمون نگذشته بود که باهام 1قرار گذاشت و گفت بیا ببینمت کار مهمی باهات دارم. وقتی رفتم شروع کرد به دردودل کردن و با گریه گفت که قبلا رکب خورده و اوپنه . منم که هم دلم واسش سوخت و هم از اینکه از همون اول راستشو بهم گفت خوشم اومد و بوسیدمش و گفتم عیب نداره خودتو ناراحت نکن و گذشتتو فراموش کن . شاید باورتون نشه اصلا گذشتش واسم مهم نبود و خیلی زود 1جوری وابستش شدم که جونمو بهش میدادم. منی که تاحالا به هیچ دختری دست نزده بودم که تو آینده اگه با کسی ازدواج کردم همسرم از اینکه من بدن کسی رو لمس کردم با برعکس ناراحت نشه و عذاب نکشه. (به قول همه زن زلیلیم دیگه).
بگذریم . اونقد دوسش داشتم که هرچی که میفهمیدم دوس داره باید همون لحظه واسش تهیه میکردم تا حدی که 1روز فهمیدم عاشق 1ماشینه که من از پولش 1خورده کم داشتمو نمیتونستم واسش بخرم و همین عذابم میداد و تصمیم گرفتم کلیه خودمو بفروشم که واسش ماشینو بخرم ولی دخترعموش که دوستدختر رفیقم بود فهمید و بهش گفت و اونم با گریه و التماس وقسم نذاشت اینکارو کنم. اینارو گفتم که بدونین چقد دوسش داشتم. حتی خانوادمم هر جایی واسه خرید یا مسافرت میرفتن واسه اینکه منو خوشحال کنن واسش اونقد سوغات و کادو میخریدن که دیگه خودش خجالت میکشید.
سرتونو درد نیارم بعد از چند وقت خانوادم رو فرستادم خاستگاریش و قرار شد که باهم ازدواج کنیم. ولی از بخت بد شب بله برونمون ازدانشگاه تبریز که داشته برمیگشته تو جاده تصادف کرد و مرد.
دیوونه شده بودم 1جوری خودکشی کرده بودم که واسه چندلحظه مردم ولی از بدشانسی برم گردوندن.
الآن 2سال از این قضایا میگذره ولی هنوز نتوستم فراموشش کنم. نمیدونم چیکار کنم. شاید باورتون نشه تو طول اون مدت اصلا بهش دست نزدم که فکر نکنه منم مثل خیلی از پسرا فقط واسه هوس و سوءاستفاده باهاشم(همیشه دوس داشتم باهمه فرق داشته باشم). عاشقش بودم و میپرستیدمش


نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





+نوشته شده در شنبه 9 آذر 1398برچسب:خبر جدید (مدیر وبلاک,djmohammad),ساعت12:29توسط ۩ dj محمد ۩ | |